سیدزاده | شهرآرانیوز؛ کتاب فروشی و نشر مروارید در راسته انقلاب تهران از سال ۱۳۴۱ روبه روی دانشگاه تهران فعالیتش را شروع کرد و چهرههای فرهنگی مختلفی مانند عمران صلاحی، فروغ فرخزاد، قیصر امین پور و بهرام بیضایی و... برای چاپ کتابشان به آنجا مراجعه میکردند. کتاب فروشی طهوری، یکی دیگر از مراکز فرهنگی کهنه کار در همین راسته بود. کتاب فروشی شکسپیر هم از قدیمیترین کتاب فروشیهای رشت بود و به احتمال زیاد، کلی کتاب فروشی و انتشاراتی قدیمی دیگر را میتوان به فهرست تعطیل شدهها اضافه کرد!
این اسامی همگی جزو کتاب فروشیهایی هستند که لابه لای اخبار متعددی از گرانی کاغذ و قاچاق کتاب چراغشان خاموش شد و اخبارش از طریق کانالها و شبکههای اجتماعی به گوش دوستداران کتاب رسید و آه از نهادشان بلند کرد. شاید با وجود چنین روالی و تعطیل شدن یکی پس از دیگری کتاب فروشیها و انتشارات قدیمی کشور، شنیدن این خبر که جمعیت زیادی از مردم کشورمان به کتاب و کتاب فروشی دسترسی ندارند، چندان عجیب نباشد.
همان اندکی هم که وجود دارد، اگر تعطیل نشود، به عقیده اهل کتاب و گردانندگانش، به زور و به عشق قلم و کلمه دارند به کارشان ادامه میدهند. همین چند روز پیش، یاسر احمدوند، معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در نشست خبری سی وسومین نمایشگاه کتاب تهران که از ۲۱ اردیبهشت آغازبه کار میکند، در بخشی از صحبت هایش از این گفت که: «بیش از ۲۰میلیون جمعیت ما در روستاها کتاب فروشی ندارند. در بسیاری از شهرهای کوچک هم کتاب فروشی نداریم، یعنی نیمی از جمعیت کشور ما به کتاب فروشی دسترسی ندارند. آیا نباید برای آنان امکان دسترسی به کتاب را فراهم کنیم؟»
کتاب خوان شدن و درمجموع، سوق دادن مردم بیشتری به سمت مطالعه، همیشه از آرزوهایی بوده که مستقیم و غیرمستقیم بیان شده است. سروش صحت در برنامه «کتاب باز» که این روزها صحبتهای زیادی درباره بود و نبود و چرایی اش مطرح میشود، همیشه در پایان برنامه به مهمانش میگفت یکی از آرزوهای ما در برنامه کتاب باز این است که مردم ایران روزی به یکی از کتاب خوانترین مردم دنیا تبدیل شوند. اما آیا ما جماعتی هستیم که واقعا کتاب خوان نیستیم یا میتوانیم بگوییم اوضاعمان خیلی بهتر از قبل شده است؟
اصلا وضعیت کتاب فروشیها و مراجع و منابعی که در اختیار ما قرار دارد تا محل عرضه این اتفاق فرهنگی باشد، چگونه است؟ احسان رضایی، نویسنده و روزنامه نگار و یکی از کتاب بازهای حرفه ای، در یادداشتی که چندی پیش نوشته بود، از این گفته بود که طبق آمار وزارت ارشاد، ۶ هزار کتاب فروشی در کشور داریم که از این میان، نیمی از آ نها را لوازم تحریرفروشیها تشکیل میدهند. هزار کتاب فروشی هم داریم که کتاب درسی و کمک درسی میفروشند.
میماند فقط ۲ هزار کتاب فروشی که از این تعداد، هزارو ۴۰۰ کتاب فروشی فقط در تهران است و ششصد فروشگاه باقی مانده در شهرستان هاست. برای درک بهتر این آمار، بد نیست بدانیم در ژاپنی که همیشه به صورت جدی و شوخی با خودمان مقایسه اش میکنیم، با جمعیتی تقریبا یک ونیم برابر ما، ۱۴ هزارو ۷۰۰ کتاب فروشی وجود دارد.
نکته جالب دیگر اینکه آمار اولین و دومین نمایشگاه مجازی تهران نشان داد بیشترین خریدار نسبت به جمعیت استان، به استانهایی متعلق بود که کمترین کتاب فروشیها را داشتند و شامل ایلام، سمنان، کهگیلویه وبویراحمد، خراسان جنوبی و شمالی، چهارمحال وبختیاری، زنجان، یزد، بوشهر، اردبیل، قزوین، قم، مرکزی، کردستان و همدان میشد. همین آمار شاید کافی باشد تا بدانیم فراهم کردن بستر مناسب برای انتشارات حرفهای و ساده کردن دسترسی مردم به آن مهمترین عاملی است که میتواند مردم را به کتاب خوان شدن تشویق کند؛ مردمی که ثابت کرده اند، کم هم کتاب خوان نیستند.